-
دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۰۲ ب.ظ
-
۹۷
سلطان علی نایبی
نیز همان «توحید در عبادت » است،منتها مرتبه ای عمیق تر «مراتب عبادی توحید» به شمار می رود.
در «توحید عبادی» اوّلین چیزی که به ذهن می آید و منظور است این است که در عالم «ظاهر کسی جز خداوند سزاوار پرستش نیست».و این معنا را افاده می کند که «ذاتی غیر خدا مستحق پرستش نیست».امّا در اخلاص که «مرتبه اعلای توحید عبادی» است،منظور این است که «بنده» باید تمام اراده خویش را به کار گیرد که این تنها ذاتی را که می پرستد،به «نیّت کامل خدامحورانه باشد» و اغراض دیگری را در آن قرار ندهد،از جمله : ریا و...
به یک عبارت می توان گفت که «بنده » «درحالت ریا»دارای «توحید عبادی» است زیرا «یک ذات» را عبادت می کند،امّا از آن جایی که مصمّم بر «نیّت خویش نیست» و «اغراض دیگری را نیز همزمان در نظر گرفته » آن «اغراض دیگر » را ما به صورت «ذاتی در برابر خداوند در نظر می گیریم» و حکم می کنیم که وی «توحید عبادی » ندارد و دچار «شرک » شده است.بنده در این حالت «ذات خویش» یا «کس دیگر» را به عنوان خدا در نظر نگرفته است پس چگونه مشرک می شود؟!
زمانی به ریاکارمی توانیم بگوییم مشرک شده است که «ذاتی را دربرابر ذات خداوند به عنوان «اله ومعبود خویش» بپرستد».در حالی که او کسی را در عبادت خویش شریک نکرده فقط عبادت خویش را به قصد کامل انجام نداده است.بله در مورد شخصی که علم کامل داریم خداوند را هیچ گاه جز برای شهرت عبادت نمی کند،بگوییم که مشرک است.زیرا او «ذات خداوند» را هیچ گاه به عنوان معبود نپذیرفته است،امّا کسی که فقط «ذات خداوند » را به عنوان «معبود» از منظر معرفت شناسی پذیرفته و از منظر عمل هم هیچ ذات دیگری را در مقابل حضرت احدیّت به عنوان «خدا» در نظر نگرفته ،منتهی «حبّ ذات » او را وسوسه کرده که قدری هم برای شهرتش ،عبادت کند یا برای ترس از جهنّم یا شوق بهشت،در این صورت آیا می توان گفت او مشرک است؟!
زیرا گاهی اوقات «بنده» یا «عابد» خداوند را عبادت می کند امّا در کنار آن شهرت خویش با عبادت را نیز در نظر گرفته،بعد نماز متوجّه می شود کسی در مسجد حضور نداشته،و او به خاطر صدای باد تصوّر نموده کسی وارد مسجد شده است،در این حالت ما می گوییم «عابد» ،خداوند را با اراده جدّی نپرستیده بلکه «خواهش های نفسانی خویش را شریک کرده» است.در فرض مذکور،هیچ ذاتی در مقابل خدا قرار ندارد،هیچ شخصی هم وجود ندارد،بلکه این خواهش نفسانی بوده که بر اساس یک تصوّر شریک در عبادت او شده است.
ظاهر است که شریک خداوند «ذات نفس عابد ریاکار » نیست. بلکه «جنبه هایی از ذات اوست که به عنوان خواهش های نفسانی یا مادّی » از آن نام می بریم.به عبارتی عبادت او به نوعی به «حبّ ذات» بر می گردد.
به بیانی دیگر در فرض مذکور «حبّ ذات» با «حبّ الله تعالی» جمع می شود.
سوال: آیا می شود عبادتی را تصوّر کرد بدون «حبّ ذات»
دوم: آیا «حبّ ذات» ممنوع است؟
سوم: چرا «حبّ ذات» با «حبّ به الله » در یک آن جمع نمی شود؟چه استبعادی دارد با یک تیر دو نشان زدن.
اکثر مردم به خاطر جهنّم و بهشت نمازمی خوانند بنابراین باید بگوییم آنان مشرکند.
بله «مرتبه اعلای عبادت اخلاص است» امّا آیا غیر مخلصان مشرکند؟
آیا غیرمخلصان اصلا می توانند در لفظ «عبد و بنده» قرار بگیرند؟!